پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 119325
روزهاي سياه قربانيان اسيدپاشي را کسي درک مي‌کند؟
مدافعان اسيدپاش مدعي شدند!
تاریخ انتشار : 1393/08/03 09:12:30
نمایش : 1981
اگر آنهايي که داعيه حقوق بشري دارند و دم از بخشش و گذشت در اين باره مي‌زنند يک روز، فقط يک روز جاي خانواده آمنه بودند آيا سخنان خود را تکرار مي‌کردند؟
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، اسيدپاشي اصفهان چند روزي است امنيت اين شهر را تحت تاثير قرار داده و اصفهاني‌ها در خيابان نامطمئن قدم مي‌زنند. موضوع اسيدپاشي نه از مهر 1393 که سال‌ها قبل امنيت را از بين برده بود و تلنگري به نام آمنه بهرامي مي‌توانست اين مساله را ريشه‌کن کند اما دخالت‌هاي بيجا و دلسوزي‌هاي مصنوعي با ژست حقوق بشري مانع از اين شد که به اسيدپاش‌ها هشدار داده شود، هشداري مثل اينکه اگر اسيدپاشي کني و زندگي‌اي را تباه کني، قانون نيز با تو همان کار را خواهد کرد.


وطن امروز نوشت: جالب اينکه اسيدپاشي روي صورت آمنه در چنين روزهايي رخ داد؛ 10 سال پيش يعني در آبان 1383 مجيد موحدي، خواستگار سمج آمنه بهرامي اسيد روي صورت وي مي‌ريزد و يک زندگي را مي‌کُشد. اگر آنهايي که داعيه حقوق بشري دارند و دم از بخشش و گذشت در اين باره مي‌زنند يک روز، فقط يک روز جاي خانواده آمنه بودند آيا سخنان خود را تکرار مي‌کردند؟ روزهايي که صورت آمنه سوخته بود و حتي پزشکان نمي‌توانستند به صورت او نگاه کنند و اشک مي‌ريختند، روزهايي که پوست و گوشت صورت آمنه همراه پانسمان در مي‌آمد و او از درد به خود مي‌پيچيد، روزهايي که پلک چشم او درآمد و براي اينکه چشم عفونت نکند با دستگاه‌هاي ويژه از وي مراقبت مي‌شد، روزهايي که يک چشم او را بعد از 17 بار عمل جراحي تخليه کردند و چشم ديگرش فقط چند درصد بينايي داشت، روزهايي که صورت او گوشت اضافي آورد و کمتر کسي دوست داشت نگاهش کند!


آمنه از همان 12 آبان 1383 مرده بود و قاتلش ژست يک مرد عاشق گرفت و پدر اين قاتل هم دست به دامن رسانه‌هاي بيگانه شد تا سناريوي تازه حقوق بشري کليد بخورد. رأي دادگاه عادلانه بود، قصاص؛ چشم در برابر چشم! آنقدر خلأ قانوني بود که دادگاه حکم به ريختن اسيد روي صورت ندهد اما همين هم مي‌توانست بازدارنده باشد، کور شدن با اسيد. آمنه تصميم خود را گرفته بود، او مي‌خواست براي يک بار هم شده بقيه او را درک کنند، بدانند که زندگي‌اش تباه شده اما او در يک لحظه احساس کرد گويا همه عليه‌اش هستند و با نفرت نگاهش مي‌کنند. «دولت نروژ حکم دادگاه اسيدپاشي را محکوم کرد و اجراي چنين حکمي را به اعمال دوران بربريت تشبيه کرد و آن را غيرانساني خواند. دولت بلژيک نيز از دولت ايران خواسته بود اين مجازات غيرانساني را متوقف سازد و دولت انگلستان نيز خواستار توقف مجازات غيرانساني کور کردن با اسيد شد» اينها از جمله خبرهايي بود که خوراک رسانه‌هاي بيگانه را جور کرده بود و در داخل نيز ژست «گذشت» گرفته شد. گويا آمنه مي‌خواهد جنايتي مرتکب شود! آمنه در چنين شرايطي قاتل زندگي خود را بخشيد تا همه از شادي منفجر شوند؛ تا تيتر بزنند: «آمنه: بخشيدم تا مردم خوشحال شوند». او آنقدر تحت فشار بود که فکر مي‌کرد اگر يک اسيدپاش را ببخشد، مردم خوشحال مي‌شوند و هيچ‌کس جملات ديگر او را نشنيد. آمنه قبل از بخشش جمله‌اي گفت که الان به کار مي‌آيد: «من کينه‌اي نيستم، در اين مدت به اين باور رسيدم که اجراي اين حکم را براي خودم نمي‌خواهم».


هيچ‌کس حرف‌هاي آمنه را نشنيده بود و نمي‌فهميد که منظورش چيست. اجراي اين حکم را براي خودم نمي‌خواهم يعني اينکه اجراي اين حکم موجب خواهد شد هر کسي که قصد اسيدپاشي دارد عبرت بگيرد از داستان آمنه و مجيد، نه اينکه به راحتي اقدام به اين کار کند. درک اين موضوع سخت نبود اما کسي نشنيد و همه از بخشش و گذشت سخن مي‌گفتند. جالب اينکه بعد از بخشش آمنه مدعيان حقوق بشري و آنهايي که گزارش‌هاي رسانه‌هاي بيگانه را تاييد مي‌کردند، يکي‌يکي خود را نشان دادند. محمد خاتمي بعد از اين موضوع در 10 مرداد 1390 يادداشتي در سايت شخصي خود نوشت که در اين برهه زماني قابل تامل است: «سال‌ها پيش، در دوران رياست‌جمهوري که همواره دغدغه امنيت عمومي و نگاه‌داشت حق و حرمت مردم را داشتيم (هر چند در اين باب آنگونه که دلخواه بود، موفق نبوديم) و مشکلات و مسائل اجتماعي و پرخاشگري‌ها و آسيب‌ها هرگز قابل مقايسه با امروز نبود، هنگامي که خبر رسيد که سنگدل منحرف و بي‌انصافي بر چهره دختر جواني که شادابي و زيبايي از جمله سرمايه‌هاي زندگي او است اسيد پاشيده و حاصل جنايت، محروميت آن دختر جوان از نعمت بينايي و آسيب جدي به همه صورت و چهره او بوده است، بر خود لرزيدم، نه تنها براساس يک احساس شخصي که به خاطر مسؤوليت بزرگ اجتماعي که ملت بزرگ بر عهده ما گذاشته بود؛ و مگر از مهم‌ترين مسؤوليت‌هاي دولت حفظ و بسط امنيت اجتماعي در کنار حفظ و بسط امنيت سياسي و اقتصادي و فرهنگي نيست؟ هر چند که نمي‌توان جامعه‌اي را در نظر آورد که هيچ نقطه نا‌امني در آن نباشد ولي نگراني از اينکه ناامني‌ها گسترده شود امري بجاست. آن روز اين داستان غم‌انگيز پيگيري شد ولي مگر مي‌شد آنچه را آمنه خانم بهرامي عزيز از دست داده است به او برگرداند و تنها نقطه اميد، شکيبايي و بالا بودن توان تحمل اين خانم بزرگوار و خانواده شريف او بود و آن سوي داستان جوان نگون‌بختي که شکوه زندگي خود و ديگري را نگون‌سار کرده بود و بدترين روزهاي خود را مي‌گذراند تا از يک سو حکم دادگرانه دادگاه او را به کيفر عمل زشت خود برساند و از سوي ديگر تازيانه تابسوز ملامت وجدان.
امروز وقتي در خبرها آمد که «آمنه» در کمال بزرگواري، آموزگاري کرد و از حق قصاص خود گذشت بر همه ثابت شد که در برابر سنگدلي و بي‌آزرمي و نفرت‌پراکني و خودخواهي و کينه‌توزي هنوز مي‌توان از مهرباني، شرافت و احترام به زندگي، ديگرخواهي و بزرگ‌منشي هم سراغ گرفت و زيبايي را در اوج آن به تماشا نشست. آنچه آمنه از خود نشان داد حکايتگر آن است که جان زيبا و شکوهمند را هيچ عاملي جز نفرت و نابردباري و خشونت نمي‌تواند زشت کند يا زشت بنماياند».


خاتمي از اين موضوع بهره‌برداري سياسي هم مي‌کند و در جمله پاياني خود مي‌نويسد: «آيا در عرصه زندگي سياسي و اجتماعي نيز نمي‌توان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و تنش را با احترام به يکديگر و پاسداشت حق و حرمت انسان و دوري از غرور - بويژه آنان که قدرت بيشتري دارند - سودا کرد؟»


در ستايش اين مهرباني، خيلي چيزها نوشتند و «گذشت» را ستودند اما «قصاص» فراموش شد. آمنه براي کينه نمي‌خواست اسيدپاش را کور کند و مي‌خواست اسيدپاش‌هاي احتمالي آينده بترسند، مانند موضوع قصاص قتل که هيات‌هاي فرهنگي و هنري و سياسي راه مي‌افتند تا براي بخشش يک قاتل کاري کرده باشند و ژست صلح و دوستي بگيرند!


اينها خواسته و ناخواسته درد خانواده مقتول را فراموش مي‌کنند، درد کساني که جوان خود را به خاطر خودخواهي و غرور ديگري از دست داده‌اند و حالا همه توقع دارند که ببخشند. همه از حق و حقوق قاتل و زنداني سخن مي‌گويند و هيچ‌کس به جنبه اجتماعي جرم توجه نمي‌کند، هيچ کس نمي‌فهمد قصاص خشونت نيست، حقي است براي خانواده مقتول و کسي که زيان ديده است. هيچ‌کس از حق و حقوق آمنه‌ها سخن نمي‌گويد. اينکه هزينه زندگي از دست رفته او چقدر مي‌شود، پول دردهايي که کشيده و نگاه‌هايي که از او روي برمي‌گردانند چقدر است؟ خنده‌دار اينکه مدعيان حقوق بشر اجراي حکم اسيدپاش را موجب توزيع خشونت در جامعه مي‌دانند اما هيچ‌کس درباره اينکه اگر اين حکم اجرا نشود چه اتفاقي رخ مي‌دهد، سخني بر زبان نراند. انعکاس سخنان مادر و پدر اسيدپاش که خود را به مظلوميت زده و قرباني مي‌دانستند آنقدر عجيب بود که به سختي مي‌شد باور کرد اما در رسانه‌هاي داخلي به راحتي منتشر مي‌شد. مثلا مادر مجيد که روي آمنه اسيدپاشي کرده بود در گفت‌وگويي گفته بود: «اگر قصاص مجيد اتفاق بيفتد، من بايد خودم را بکشم. خون را که با خون جواب نمي‌دهند. يک کودک نابينا تحويل جامعه داده بشود؟ سربار جامعه شود؟! بعد از مردن من تکليف اين بچه چه مي‌شود؟ تاوان اشتباه جوان‌ها را بايد خانواده‌ها بدهند؟!» حالا سال 1393 است و ديوانه و ديوانه‌هايي مانند مجيد در اصفهان بر صورت دختران اسيد مي‌پاشند، حالا همه دم از ناامني مي‌زنند، حالا همه مي‌گويند اسيدپاش‌ها بايد اعدام شوند و حالا مي‌گويند اشد مجازات براي آنها کم است. چه تفاوتي بين اسيدپاشي 93 و اسيدپاشي 83 است؟ آيا شايعه «احمقانه» اينکه اسيدپاش‌ها قصد داشتند با اين اقدام امر به معروف و نهي از منکر کنند، موجب شد مدعيان حقوق بشر اين بار از حق و حقوق قربانيان اسيدپاشي سخن بگويند؟ آمنه بعد از بخشش گفته بود: «هيچ حقوق بشري که کشور‌هاي ديگر از آن دم مي‌زنند نيست که بتواند به من کمک کند». حالا چرا کسي از لايحه دفاعي مجيد اسيدپاش با عنوان «اسيد‌پاش؛ مجرم يا قرباني» چيزي نمي‌گويد؟ چرا سخنان مجيد الان خريدار ندارد؟ اينکه گفته بود: «اين روزنامه‌ها بودند که جنجال کردند، من کار بدي نکردم. کارم بدتر از اسيدپاشي به صورت ۱۵ دختر در افغانستان نيست که اين طور پرونده‌ام را درشت کرده و هر روز با يک تيتر چاپ مي‌کنند.

حالا جامعه زير بار قصاص چشمان من مي‌رود اما اگر آمنه اين کار را کرده بود طور ديگري با او برخورد مي‌شد». قطعا اسيدپاش و اسيدپاش‌هاي ديوانه اصفهان نيز از اين حرف‌ها، بسيار خواهند زد اما آيا روزهاي سياه قربانيان اسيدپاشي را کسي درک مي‌کند؟ اگر آمنه قصاص مي‌کرد ديگر سارا و ندا و مريم در اصفهان قرباني نمي‌شدند. کساني که اقدام به اسيدپاشي کرده‌اند فقط صورت مردم را نشانه نگرفته‌اند و روي امنيت نيز اسيد مي‌پاشند. يعني بايد 10 سال طول مي‌کشيد تا روزهاي زجرآور آمنه را به ياد بياوريم؟ آيا فهم اين موضوع که اجراي حکم مجيد اسيدپاش مانع بزرگي براي ساير اسيدپاش‌ها خواهد بود براي کساني ‌که عملا مدافع مجيد اسيدپاش بودند سخت بود؟ موضوع اين است که خيلي‌ها اين را مي‌فهميدند اما الان منافع جاي ديگري است، گويا منفعت بعضي‌ها بعد از حمايت از اسيدپاش و گذشت آمنه اين است که عليه اسيدپاش‌ها سر و صدا راه بيندازند. منفعت بعضي‌ها در افزايش «حس ناامني» در جامعه است و به علت حساسيت بالاي مردم، جامعه در اين مورد شکننده است. به همين علت پيام‌هايي مانند در هند جشن رنگ‌پاشي و در اسپانيا گوجه‌پاشي داريم و در ايران جشن اسيدپاشي به سرعت مي‌چرخد و همه هم تاسف مي‌خورند، به همين علت شايعه ارتباط اسيدپاشي با امر به معروف و نهي از منکر به سرعت منتشر مي‌شود و جالب اينکه بعد از تکذيب اصلا استقبالي از آن نمي‌شود! و راحت‌تر از همه اينها تجمعي برپا مي‌شود. بدين ترتيب موضوع فقط اسيدپاشي نيست و مساله فراتر از اينهاست. گويا با اين اسيدپاشي برخي‌ها دارند احيا مي‌شوند! راستي! مي‌دانيد آمنه بهرامي‌ پس از اسيدپاشي‌هاي اصفهان پشيمان شده است. آمنه گفته است: «مردم! پشيمانم که اسيدپاش را بخشيدم. هر بار که خبري درباره اسيدپاشي‌ها بويژه اسيدپاشي اصفهان مي‌شنوم، خودم را مسؤول مي‌دانم و حس مي‌کنم شايد درست‌تر آن بود که اسيدپاش را نمي‌بخشيدم. اگر فرصت دوباره‌اي به من داده شود تا درباره اسيدپاش تصميم بگيرم ديگر از قصاصش نمي‌گذرم بخصوص که حالا او بدون پرداخت ديه من که شرط بخشش او بوده ، آزاد شده است. از لحظه‌اي که گفتم مجيد را به شرط پرداخت کامل ديه‌ام مي‌بخشم و او در لحظه عفوش به من فحاشي کرد، فهميدم اشتباه بزرگي مرتکب شده‌ام و گرگي را در جامعه رها کرده‌ام. خوشحالم که سخنگوي قوه قضائيه، بر پيگيري سريع پرونده و حکم اشد مجازات براي عامل اسيدپاشي‌هاي اصفهان تاکيد مي‌کند و اعتقاد دارم اين نوع احکام بايد براي همه اسيدپاش‌هاي ديگر در کشور هم صادر شود».

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html